مسائل سوال برانگیز در تاریخ اسلام: ازدواج ام کلثوم، مظلومیتی دیگر جلد 3

مشخصات کتاب

سرشناسه : داودی، سعید، 1343 -

عنوان و نام پدیدآور : مسائل سوال برانگیز در تاریخ اسلام/ فاضل محقق سعید داودی؛ زیر نظر گروه معارف و علوم اسلامی حوزه علمیه قم.

مشخصات نشر : قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب(ع)، 138-

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : 3000 ریال: 978-964-533-039-0 ؛ 4000 ریال: ج.2، چاپ سوم: 978-964-533-043-7 ؛ 4000 ریال: ج.3 978-964-533-056-7 : ؛ 5000 ریال (ج.4، چاپ اول) ؛ 5000ریال: ج.4، چاپ دوم 978-964-533-075-8 : ؛ 5000 ریال: ج.5 : 978-964-533-079-6 ؛ 5000 ریال: ج.6: 978-964-533-081-9

یادداشت : فهرستنویسی بر اساس جلد ششم، 1388.

یادداشت : پشت جلد به انگلیسی: The narration of pen ink.

یادداشت : ج.2(چاپ سوم: 1389).

یادداشت : ج.3 (چاپ اول: 1387).

یادداشت : ج.4 (چاپ دوم: 1389)

یادداشت : ج.4(چاپ اول: 1387)

یادداشت : ج.5 و 6 (چاپ اول: 1388).

یادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج.1.حدیث دوات و قلم.-ج.2. آتش در خانه وحی.- ج.3. ازدواج ام کلثوم، مظلومیتی دیگر.- ج.4 رفتارشناسی خلیفه دوم.-ج.5. مشروعیت سقیفه.-ج.6. شورای شش نفرهک یک تحلیل منطقی با استفاده از منابع اهل سنت.

موضوع : شیعه -- تاریخ -- احادیث.

موضوع : اسلام -- تاریخ -- احادیث.

شناسه افزوده : مدرسه امیرالمؤمنین علیه السلام (قم). گروه معارف و علوم اسلامی

رده بندی کنگره : BP239/د2م5 1380ی

رده بندی دیویی : 297/53

شماره کتابشناسی ملی : 1633780

ص:1

اشاره

زیر نظر :

گروه معارف و علوم اسلامی

حوزه علمیه قم

مسائل سؤال برانگیز در تاریخ اسلام

3. ازدواج امّ کلثوم، مظلومیّتی دیگر!

بخوانید و داوری کنید

فاضل محقّق: سعید داودی

ص:2

ص:3

فهرست مطالب

اوّل: امّ کلثوم کیست؟ 7

دوم: سخن دانشمندان پیرامون این ازدواج 9

سوم: تأمّلاتی پیرامون ازدواج 11

1. افسانه سرایی و زشتی های خبر 11

2. سنّ امّ کلثوم به هنگام ازدواج 13

3. تندخویی 14

4. انگیزه این ازدواج 16

چهارم: بررسی اسناد این خبر در کتب اهل سنّت و امامیه 18

پنجم: تهدیدها و ضرورت ها 21

جمع بندی و نتیجه بحث 33

فهرست منابع 35

ص:4

ص:5

بسم الله الرحمن الرحیم

از موضوعات سؤال برانگیز دیگر در تاریخ اسلام، ازدواج جناب امّ کلثوم علیها السلام با خلیفه دوم عمربن خطّاب است.

علّت سؤال برانگیز بودن آن، حوادث غم بار پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله، کنار گذاشتن امیرمؤمنان علی علیه السلام از خلافت و یورش به خانه فاطمه زهرا علیها السلام است.

مدارکی نشان می دهد که در همه آن حوادث تأسف برانگیز و اندوهبار، خلیفه دوم نقش اساسی و تأثیرگذار داشت؛ از این رو، این سؤال همواره ذهن مسلمانان را به خود مشغول ساخته که اگر خلیفه دوم در حمله به خانه حضرت زهرا، ضربه زدن به وی و ایجاد غم و اندوه در قلب آن بانوی بزرگ نقش داشته، چگونه علی علیه السلام دخترش را به ازدواج او درآورد؟!

آیا اصلا چنین ازدواجی صورت گرفت؟ و اگر ازدواجی صورت گرفت بر اساس چه مصلحتی انجام شد؟ و تا چه مرحله ای پیش رفت؟

برخی از عالمان اهل سنّت وقوع چنین امری را دلیل بر انکار آن

ص:6

حوادث می دانند و معتقدند هرگز حمله ای به خانه حضرت زهرا علیها السلام نشد و شهادت آن حضرت را نیز غیر واقعی می دانند. (1)

در حالی که می دانیم، اصل یورش به خانه آن حضرت و توهین به بانوی بزرگ اسلام و علی علیه السلام جای تردید نیست و تهدید به آتش زدن خانه برای اجبار به بیعت نیز، در کتب معتبر اهل سنت آمده است و برخی نیز آورده اند این تهدید عملی شد. (2) عالمان مکتب اهل بیت نیز

در کتب تاریخی و حدیثی خود آن را به طور مشروح مورد بحث قرار داده اند و این مسأله میان شیعیان معروف و مورد اتفاق است. (3)

با این پیش فرض باید سراغ سؤال فوق رفت که آیا دختر فاطمه علیها السلام در زمان خلافت عمر به نکاح وی درآمد؟ تحقق چنین امری با آن سابقه چگونه سازگار است؟

این پرسش را باید در چند محور مورد بررسی قرار داد :

اوّل: امّ کلثوم کیست؟

دوم: سخن دانشمندان پیرامون این ازدواج

سوم: تأمّلاتی پیرامون این ازدواج


1- اخیرآ وهابیان سعودی کتاب هایی در این زمینه منتشر می کنند و به دست زائران ایرانی می دهند و همچنین برخی از امامان جمعه اهل سنت در ایران در سخنرانی های خود این مسأله را مطرح ساخته اند. آنان مسأله شهادت را به طور کلّی انکار کرده اند و ازدواج امّ کلثوم را دلیلی برای خود شمرده اند.
2- رجوع کنید به کتاب: آتش در خانه وحی. (از مجموعه مسائل سؤال برانگیز در تاریخ اسلام، شماره 2) و کتاب «یورش به خانه وحی» تألیف آیت الله جعفر سبحانی.
3- رجوع کنید به: بحارالانوار، ج 43 .

ص:7

چهارم: بررسی اسناد این خبر در کتب اهل سنّت و امامیه

پنجم: تهدیدها و ضرورت ها

اوّل: امّ کلثوم کیست؟

ابن عبدالبر در استیعاب، ابن اثیر در اسدالغابه و شیخ مفید در ارشاد، امّ کلثوم را به همراه حسن، حسین و زینب : از فرزندان فاطمه و علی علیهما السلام دانسته اند. (1) طبری و ابن شهر آشوب علاوه بر آن، محسن را

نیز از فرزندان آن دو بزرگوار می دانند که در کودکی سقط شد و وفات یافت. (2)

نام امّ کلثوم در موارد متعدد و حساس از تاریخ امیرمؤمنان تا زمان امام حسین علیهما السلام به چشم می خورد. از جمله: در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم که سحرگاهش امیرمؤمنان علی علیه السلام ضربت خورد، آن حضرت افطار را مهمان دخترش امّ کلثوم بود (3) و هنگامی که خبر

شهادت پدر را از زبانش شنید، بی تاب شد و گریه کرد و امیرمؤمنان علیه السلام وی را دلداری داد. (4)


1- الاستیعاب، ج 4، ص 1893، شماره 4057 (شرح حال حضرت فاطمه زهرا علیها السلام) ؛ ج 4،ص 1954، شماره 4204 (شرح حال ام کلثوم). استیعاب تصریح می کند که امّ کلثوم قبلاز وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله متولد شد؛ اسدالغابة، ج 6، ص 387، شماره 7578 ؛ ارشاد مفید،ج 1، ص 354 .
2- تاریخ طبری، ج 5، ص 153 ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 89 .
3- بحارالانوار، ج 42، ص 226 .
4- بحارالانوار، ج 42، ص 223 .

ص:8

در سفر تاریخی امام حسین علیه السلام به سمت کوفه و حادثه عاشورای سال 61 هجری نیز همراه برادرش بود و آنجا که امام حسین علیه السلام برای خداحافظی به خیمه آمد و از زنان حرم خداحافظی کرد، از امّ کلثوم، همراه با سکینه، فاطمه و زینب نام برد و فرمود: (یا سکینة، یا فاطمة، یا زینب، یا امّ کلثوم علیکنّ منّی السّلام). (1)

در ماجرای اسارت نیز نام امّ کلثوم دیده می شود. او در کوفه پس از زینب کبری علیها السلام برای مردم خطبه خواند و آنها را سرزنش کرد (2) و در

شام، پس از رسوایی یزید و آنگاه که یزید به ظاهر درصدد جبران جنایات خود بر آمد و به امّ کلثوم گفت: این اموال را در برابر آن مشکلات و سختی ها از ما بگیر؛ پاسخ داد: «یا یزید، ما أقلّ حیاءک وأصلب وجهک، تَقتُل أخی وأهل بیتی وتُعطینی عوضهم؛ ای یزید چقدر بی حیا و بی شرمی! برادر و خاندان ما را می کشی و اکنون می خواهی عوض آن ها را به ما بپردازی (و با اموال، آن جنایت عظیم را جبران کنی؟!)». (3) و هنگام ورود به مدینه نیز با حالتی گریان سوگواره ای برای

برادرش خواند. (4) مطابق برخی از نقل های تاریخی ام کلثوم در زمان

حکومت معاویه و امارت سعید بن عاص بر مدینه (قبل از سال 54)


1- بحارالانوار، ج 45، ص 47 .
2- بحارالانوار، ج 45، ص 112 .
3- بحارالانوار، ج 45، ص 197 .
4- بحارالانوار، ج 45، ص 197 .در مواضع دیگری در حادثه کربلا و پیش از آن نیز، نام آن حضرت دیدهمی شود و موارد فوق بخش عمده نقش و حضور آن حضرت بود که یادآوری شد.

ص:9

وفات یافت. (1) ابن عبدالبرّ و ابن حجر نیز وفات او را زمان امام

حسن علیه السلام می دانند (2) ولی با پذیرش حضور ام کلثوم در حوادث کربلا

باید وفات وی سال 61 هجری به بعد بوده باشد و لذا بعضی وفات او را چهارماه پس از بازگشت اسرا از شام دانسته اند. (3)

دوم: سخن دانشمندان پیرامون این ازدواج

ماجرای ازدواج آن حضرت با خلیفه دوم، همواره در میان نویسندگان و مورّخان مطرح بوده است و ابعاد آن مورد بررسی قرار گرفته است.بعضی آن رامنکرشده اند (4) ،وبرخی وقوع آن راپذیرفته اند،

یعقوبی و طبری سال آن را هفدهم هجری دانسته اند (5) و بعضی نیز برای

او فرزندی از عمر ذکر کرده اند به نام زید بن عمربن الخطاب (6) و برخی


1- اعیان الشیعه، ج 3، ص 485 .
2- الاستیعاب، ج 4، ص 1956؛ اسدالغابة، ج 6، ص 387 .
3- اعلام النساء، ص 238-247 .
4- شیخ باقر شریف القرشی معتقد است حضرت فاطمه دختری به نام ام کلثوم نداشت وهمان زینب کنیه اش ام کلثوم بود که همسرش عبدالله بن جعفر است (حیاة فاطمة الزهرا،ص 219) و شیخ مفید در یک کتاب ازدواج امّ کلثوم را رد کرده است، هر چند غیر اززینب علیها السلام، دختری به نام امّ کلثوم علیها السلام برای فاطمه علیها السلام ذکر کرده است. (المسائلالسرویة، ص 86)، ولی در کتابی دیگر آن پذیرفته است و آن را بر اساس ضرورت می داند(المسائل العکبریة، ص 62-61). علّامه سیّد ناصر حسین موسوی هندی نیز در کتابإفحام الاعداء والخصوم این ازدواج را ردّ کرده است.
5- تاریخ طبری، ج 4، ص 69 ؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 149 .
6- تهذیب الاحکام، ج 9، ص 362، ح 15 .

ص:10

دختری به نام رقیه را نیز افزوده اند. (1)

غالب مورّخان اهل سنت نظر اخیر را پذیرفته اند و در کتاب های تاریخی و حدیثی خود آن را ذکر کرده اند (که در لابه لای بحث های آینده خواهد آمد) و در کتاب های فقهی (بحث چگونگی ایستادن امام در نماز میّت در برابر جنازه زن و مرد) نیز به آن استناد کرده اند. (2)

سیّدمرتضی معتقداست این ازدواج پس ازتهدیدهاوکشمکش های فراوان اتفاق افتاد و در حال اختیار و با رغبت نبوده است. (3)

علامه شوشتری نیز در قاموس الرجال اصل ازدواج را می پذیرد. (4)

ابومحمد نوبختی معتقد است که امّ کلثوم کوچک بود (هر چند عقد واقع شد، ولی) پیش از وقوع زفاف، عمر از دنیا رفت. (5)

بنابراین، چهار نظر درباره این ازدواج وجود دارد: نخست آنکه حضرت دختری به نام امّ کلثوم نداشت. دوم اینکه دختری به این نام داشت، ولی با خلیفه دوم ازدواج نکرد. سوم آنکه ازدواج کرد، ولی به عروسی منتهی نشد. چهارم اینکه ازدواج به صورت کامل انجام شد، ولی طبق نظر جمعی، تحت فشار و اجبار بود.


1- طبقات الکبری، ج 3، ص 14 ؛ الاصابة فی معرفة الصحابة، ج 8 ، ص 465 ؛ الاستیعاب،ج 4، ص 1956.
2- المجموع نووی، ج 5، ص 224 ؛ مغنی المحتاج، ج 1، ص 348؛ المبسوط (سرخسی)،ج 2، ص 65 ؛ مغنی ابن قدامه، ج 2، ص 395 .
3- رسائل المرتضی، ج 3، ص 149 .
4- ر.ک: قاموس الرجال، ج 12، ص 215-216 .
5- ر.ک: بحارالانوار، ج 42، ص 91 .

ص:11

سوم: تأمّلاتی پیرامون ازدواج

اشاره

هر چند جمعی تحقّق این ازدواج را پذیرفته اند و از نظر روایتی و تاریخی آن را قبول کرده اند، ولی از نظر درایتی و محتوای خبر، اموری نقل شده است که تأمّل برانگیز است :

1. افسانه سرایی و زشتی های خبر

پیرامون ازدواج و مقدمات آن، در کتاب های اهل سنت مطالبی نقل شده است، که بسیار زشت و زننده و دور از شأن یک مسلمان متشرّع است. نمونه هایی از آن را نقل می کنیم :

الف) ابن عبدالبر در استیعاب نقل می کند: «عمر به علی علیه السلام گفت : امّ کلثوم را به همسری من در بیاور، که من می خواهم با این پیوند به کرامتی که احدی به آن نرسیده است، دست یابم!!

علی علیه السلام فرمود: من او را به نزد تو می فرستم...

امام علیه السلام امّ کلثوم را همراه با پارچه ای نزد عمر فرستاد و فرمود از طرف من به او بگو: این پارچه ای است که به تو گفته بودم. امّ کلثوم نیز پیام امام علیه السلام را به عمر رساند. عمر گفت: به پدرت بگو، من پسندیدم و راضی شدم، خدا از تو راضی باشد! آنگاه عمر دست بر ساق امّ کلثوم نهاد و آن را برهنه کرد!!

امّ کلثوم گفت: چه می کنی؟ اگر تو خلیفه نبودی، بینی ات را می شکستم! آنگاه نزد پدر برگشت و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی

ص:12

فرستادی!». (1) (فراموش نکنید که این سخن از یکی از منابع معروف

اهل سنت نقل شده است).

ب) در نقل دیگری از ابن حجر عسقلانی آمده است که: امّ کلثوم ناراحت شد و خطاب به عمر گفت: اگر تو خلیفه نبودی به چشمت ضربه ای می زدم (آن را کور می کردم!). (2)

ج) خطیب بغدادی زشت تر از این را در کتاب خود نقل کرده و می نویسد: در پی درخواست عمر، علی علیه السلام دخترش را آرایش کرد و او را سوی عمر روانه کرد؛ وقتی که عمر او را دید، برخاست و ساق پایش را گرفت و گفت: به پدرت بگو من پسندیدم (سه بار تکرار کرد). وقتی دختر به نزد پدر آمد، گفت: عمر مرا به سوی خود خواند و هنگامی که برخاستم، ساق پایم را گرفت و گفت: از جانب من به پدرت بگو، من پسندیدم!! (3)

راستی این نقل ها چقدر ناخوشایند است! پدری مانند علی علیه السلام دخترش را بدین صورت نزد بیگانه ای بفرستد و پس از آنکه دختر، برخورد زشت او را نقل می کند، پدر نیز آرام باشد!!

آیا این عدّه از علما معتقدند عدالت عمر با چنین حرکاتی همچنان صدمه نمی بیند و سدّ محکم «عدالت صحابه!» با این نوع کارها رخنه ای


1- الاستیعاب، ج 4، ص 1955 .
2- الاصابة، ج 8، ص 465 .
3- تاریخ بغداد، ج 6، ص 180 .

ص:13

نمی پذیرد که آن را در کتاب های معروف خود آورده اند؟!

سبط بن جوزی که این نقل ها را دیده، بسیار برآشفته و می نویسد : «به خدا سوگند این کار قبیح است، حتی اگر آن دختر، کنیزکی بود نیز چنین کاری جایز نبود (چه برسد که او حرّه بود). سپس می افزاید: به اجماع مسلمانان لمس زن اجنبی جایز نیست، پس چگونه آن را به عمر نسبت می دهند». (1)

روشن است که چنین نقل هایی را نه شیعیان می پذیرند و نه عالمان منصف و حق جوی اهل سنّت؛ ولی جمعی از جاعلان تاریخ، برای صدمه زدن به چهره قدسی امیرمؤمنان علی علیه السلام به این نوع نقل های رکیک روی آورده و پیرامون این ازدواج داستان سرایی ها کرده اند!

2. سنّ امّ کلثوم به هنگام ازدواج

همان گونه که نقل شد، یعقوبی و طبری سال ازدواج امّ کلثوم با عمر را سال هفدهم هجری دانسته اند. (2) و امّ کلثوم در آن سال، کمتر از نُه سال


1- تذکرة الخواص، ص 321 .
2- ابن سعد نیز در طبقات می نویسد: «تزوّجها عمر بن الخطاب و هی جاریة لم تبلغ؛عمر با امّ کلثوم ازدواج کرد، در حالی که هنوز امّ کلثوم به سنّ بلوغ نرسیده بود». (طبقاتالکبری، ج 8، ص 338). ابن جوزی نیز در المنتظم (ج 4، ص 237) می نویسد: عمر درحالی با ام کلثوم ازدواج کرد که وی به سنّ بلوغ نرسیده بود. هر چند ذهبی ولادت او راسال ششم هجری نوشته است (سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 500)، و در نتیجه سال هفدهم باید سنّ او 11 سال باشد، ولی با توجه به سخن علی علیه السلام که او را کودک دانست وسخن دیگر مورّخان که گفته اند او به سنّ بلوغ نرسیده بود، نقل ذهبی نادرست است ونباید سنّ او به 9 سال (زمان بلوغ دختران) رسیده باشد.

ص:14

سن داشت؛ آیا پذیرفتنی است که علی علیه السلام دختر هشت ساله خود را - با رضایت - به نکاح پیرمردی 57 ساله - با فاصله سنی حدود 50 سال - درآورد؟!!

در پاره ای از تواریخ نیز نقل شده است که علی علیه السلام در پی درخواست عمر گفت: «إنّها صبیّة؛ او کودک است». (1) آیا با این حال

راضی به این ازدواج شد؟ سخت می شود آن را باور کرد! (2)

3. تندخویی

تندخویی عمر زبانزد خاصّ و عام بود و در کتب اهل سنّت به طور گسترده نقل شده است تا آنجا که وقتی به خلافت رسید، نخستین کلماتی که - مطابق نقل طبقات ابن سعد - بر روی منبر بر زبانش جاری ساخت این بود: «أللّهم إنّی شدید ]غلیظ[ فلیّنی، وإنّی ضعیف فقوّنی، وإنّی بخیل فسخّنی؛ خدایا من تندخویم پس مرا نرم و ملایم قرار ده! و من ضعیفم، پس مرا قوی ساز! و من بخیلم پس مرا سخی گردان». (3)


1- طبقات الکبری، ج 8 ، ص 339 .
2- هر چند فاصله سنّی پیامبر صلی الله علیه و آله با برخی از همسرانش نیز زیاد بود، ولی می دانیم آنها باافتخار به همسری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در می آمدند و گاه پیشنهاد ازدواج از طرف خود آنانمطرح می شد و با ازدواج مورد بحث، که علی علیه السلام با آن موافق نبود و عمر با اصرار ازامّ کلثوم خواستگاری کرد، (که بحث آن خواهد آمد) تفاوت دارد.
3- طبقات الکبری، ج 3، ص 208 .

ص:15

ولی گویا این حالات - طبق نقل روایات اهل سنّت - همچنان در او باقی ماند؛ زیرا از تاریخ استفاده می شود که به همین دلیل، برخی از زنان حاضر به همسری وی نمی شدند.

طبری نقل می کند که عمر، امّ کلثوم دختر ابوبکر را از عایشه خواستگاری کرد، در حالی که او کوچک بود. عایشه ماجرا را با خواهرش امّ کلثوم در میان گذاشت. امّ کلثوم گفت: من نیازی به او ندارم! عایشه گفت: نسبت به خلیفه بی میلی؟ پاسخ داد: «نعم، إنّه خشن العیش، شدید علی النّساء؛ آری، زیرا او در زندگی سخت گیر است و نسبت به زنان نیز با خشونت برخورد می کند». (1)

مشاهده می کنیم حتی دختر کوچکی مانند امّ کلثوم فرزند ابوبکر نیز از خشونت وی با خبر بود.

مطابق نقل دیگر: امّ کلثوم دختر ابوبکر به خواهرش عایشه گفت: تو می خواهی من به ازدواج کسی در آیم که تندی و سخت گیری او را در زندگی می دانی؟! سپس افزود: «والله لئن فعلتِ لأخرجنّ إلی قبر رسول الله (ص) ولأصیحنّ به؛ به خدا سوگند اگر چنین کنی من کنار قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می روم و در آنجا فریاد می زنم». (2)

همچنین مطابق نقل بلاذری، طبری و ابن اثیر، هنگامی که یزید بن ابوسفیان از دنیا رفت، عمر از همسرش امّابان - دختر عتبه -


1- تاریخ طبری، ج 4، ص 199، این مطلب در کامل ابن اثیر (ج 3، ص 54) نیز آمده است.
2- الاستیعاب، ج 4، ص 1807 .

ص:16

خواستگاری کرد، وی نپذیرفت و گفت: «لأنّه یدخل عابسآ ویخرج عابسآ، یغلق أبوابه ویقلّ خیره؛ او عبوس و خشمگین وارد منزل می شود و عبوس و عصبانی خارج می شود، درِ خانه را می بندد و خیرش اندک است». (1)

بنابراین، چگونه می شود امام علی علیه السلام - با رضایت و طیب خاطر - دخترش را به او داده باشد؟

4. انگیزه این ازدواج

ابن حجر در کتاب خود نقل می کند که عمر، امّ کلثوم را از علی علیه السلام خواستگاری کرد. آن حضرت فرمود: «من دخترانم را برای فرزندان ]برادرم[ جعفر نگه داشته ام». عمر اصرار کرد و گفت: «او را به ازدواج من درآور، که هیچ مردی مانند من از او مراقبت نخواهد کرد». علی علیه السلام نیز پذیرفت و عمر به نزد مهاجران آمد و گفت: به من تبریک بگویید! گفتند: چرا؟ گفت: به خاطر تزویج با دختر علی علیه السلام. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «کلّ نسب و سبب سیقطع یوم القیامة إلّا نسبی وسببی؛ هر نسب و سببی در روز قیامت قطع خواهد شد، مگر نسبت و خویشاوندی با من» لذا خواستم با این ازدواج از این موهبت بهره مند شوم». (2)

ابن اثیر این عبارت را آورده است که عمر گفت: من پیش از این با آن


1- .انساب الأشراف،ج9،ص 368؛تاریخ طبری،ج 4،ص400؛کامل ابن اثیر،ج 3،ص 55.
2- الاصابة، ج 8، ص 467. همچنین ر.ک: الاستیعاب، ج 4، ص 1955 .

ص:17

حضرت (به خاطر آنکه پدر زن او بودم) نسبت پیدا کردم، و اکنون دوست داشتم داماد این خاندان شوم. (1)

مطابق نقل یعقوبی، عمر علّت این درخواست را به خود علی علیه السلام نیز گفت. (2)

بیان این انگیزه از سوی خلیفه دوم نیز بعید است و تصوّر نمی کنیم که وی را چنین انگیزه ای وادار به خواستگاری از امّ کلثوم کند؛ زیرا مطابق نقل بلاذری در انساب الأشراف: هنگامی که علی علیه السلام برای بیعت با ابوبکر حاضر نشد، عمر به سوی خانه آن حضرت حرکت کرد، در حالی که فتیله ای آتشین در دست داشت. فاطمه را نزدیک درِ خانه ملاقات کرد؛ فاطمه علیها السلام وقتی عمر را با آتش دید، فرمود: «یابن الخطّاب! أتراک محرقآ علیَّ بابی؛ ای پسر خطّاب تو می خواهی درِ خانه مرا بسوزانی؟!» عمر با صراحت گفت: آری. (3)

مطابق نقل دانشمند معروف اهل سنت ابن قتیبه دینوری: عمر دستور داد هیزم بیاورند و آنها که در منزل فاطمه اجتماع کرده بودند را تهدید کرد، از خانه بیرون بیایند و بیعت کنند و گرنه خانه را آتش می زنم. به او گفته شد: «یا ابا حفص! إنّ فیها فاطمة؛ ای اباحفص (کنیه عمر است) فاطمه داخل این خانه است!» «فقال: وإن؛ گفت: هر چند


1- اسدالغابة، ج 6، ص 387 .
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 149 .
3- ر.ک: انساب الاشراف، ج 1، ص 586. ابن عبد ربّه (ج 4، ص 259) شبیه همین ماجرا راآورده است.

ص:18

فاطمه آنجا باشد». (1)

طبری نیز حمله به خانه علی علیه السلام و تهدید به سوزاندن خانه را آورده است. (2)

آیا آزردن فاطمه و بی احترامی به آن حضرت، با ازدواج با دخترش به انگیزه نجات اخروی سازگار است؟! آن هم آزردن کسی که آزار و رنجش او آزار رسول خدا صلی الله علیه و آله است (فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها). (3)

بنابراین، به فرض که ازدواجی هم صورت گرفته باشد، به یقین برای انتساب به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله جهت روز رستاخیز نبوده است؛ بلکه انگیزه های دیگری داشته است!

چهارم: بررسی اسناد این خبر در کتب اهل سنّت و امامیه

کتب اهل سنت به طور گسترده این ماجرا را به گونه های مختلف نقل کرده اند که بخش هایی از آن گذشت. برخی از محققان اسناد آن را بررسی کرده و روشن ساخته اند که اسناد همه آنها - طبق معیارهای خود اهل سنت نیز - ضعیف است. (4)


1- الامامة والسیاسة، ج 1، ص 30 .
2- تاریخ طبری، ج 3، ص 202 .
3- مسند احمد، ج 4، ص 5 ؛ شبیه به آن صحیح بخاری، ج 6، ص 158 .
4- ر.ک: ازدواج ام کلثوم با عمر، نوشته آیت الله سید علی حسینی میلانی .

ص:19

در صحیح بخاری نیز اشاره ای به این ماجرا شده است. (1) بسیاری از عالمان اهل سنّت همه آنچه در این کتاب آمده است را صحیح می دانند، ولی در سند این حدیث در صحیح بخاری ابن شهاب زُهری واقع شده است که هر چند او از نظر علمای رجال اهل سنّت توثیق شده است، ولی از نقل های تاریخی بر می آید که او با بنی امیه و دشمنان اهل بیت علیهم السلام همکاری نزدیک داشته و احتمال جعل در خبر وی وجود دارد (2) و شاید به همین علّت ماجرای این ازدواج در صحیح مسلم - با

آنکه پس از صحیح بخاری نوشته شده - نیامده است.

علاوه بر آنکه صحیح بخاری به آن علّت که حدیث متواتر غدیر را در کتاب خود نیاورده و حدیث متواتر ثقلین را از قلم انداخته (با آنکه دیگر کتب صحاح آورده اند) مورد انتقاد اندیشمندان منصف و صاحب نظران غیر متعصب است.

تلاش بخاری همواره بر آن است که حوادث صدر اسلام را کاملا آرام نشان دهد و آنچه از ستم بر اهل بیت علیهم السلام گذشته را نادیده بگیرد. جفاهای او نسبت به اهل بیت علیهم السلام برای همه اندیشمندان منصف روشن است. او در حالی که در کتابش حتی یک حدیث از امام حسن علیه السلام نیاورده است، همچنین از امام صادق علیه السلام تا امام عسکری علیه السلام


1- ر.ک: صحیح بخاری، ج 3، ص 222، کتاب الجهاد والسّیر .
2- ر.ک: www.valiasr.com. مقاله بررسی شبهه ازدواج عمر با امّ کلثوم نوشته فاضل محققجناب حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسینی قزوینی.

ص:20

حدیثی نقل نکرده، از عمران بن حطّان (از رؤسای خوارج و از خطبای آنان) و از عمرو بن عاص و مروان بن حکم و معاویه روایاتی نقل می کند. همچنین بخاری روایاتی در تحریف قرآن نقل می کند؛ آنجا که با سندش از علقمه آورده است: آیه 3 سوره لیل را رسول خدا صلی الله علیه و آله به این صورت خواند: «وَالذَّکَرَ وَالاُْنْثَی» (1) در حالی که در قرآن موجود

می خوانیم: (وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالاُْنْثَی).

همچنین از انس بن مالک نقل می کند که درباره شهدای «بئر معونه» این آیه نازل شده بود: «قد بلغوا قومنا أن لقینا ربّنا فرضی عنّا ورضینا عنه» ولی این آیه بعدآ نسخ (و از قرآن حذف) شد!! (2) و حتی از عمر

بن خطّاب نقل می کند که «آیه رجم» نیز در قرآن بود و آن را می خواندیم (3) (در حالی که در قرآن موجود، یافت نمی شود).

به هر حال، یک محقّق منصف نمی تواند به همه آنچه که بخاری نقل کرده اعتماد کند.

در کتاب های روایی امامیه این ماجرا به صورت زیر نقل شده است :

کلینی در کافی از معاویة بن عمار نقل می کند که از امام صادق علیه السلام پرسیدم: درباره زنی که شوهرش از دنیا رفت، آیا در همان خانه عدّه وفات نگه دارد و یا هر جا خواست می تواند برود؟ امام صادق علیه السلام


1- صحیح بخاری، ج 6، ص 84 .
2- صحیح بخاری، ج 3، ص 207 .
3- صحیح بخاری، ج 8، ص 26 .

ص:21

فرمود: «می تواند هر جا خواست برود». آنگاه افزود: «إنّ علیّآ لمّا تُوفِّی عُمر أتی اُمّکلثوم فانطلق بها إلی بیته؛ علی علیه السلام پس از مرگ عمر، آمد و ام کلثوم (همسر عمر) را به خانه برد». (1)

شبیه همین روایت را سلیمان بن خالد نیز از امام صادق علیه السلام نقل می کند (2) ؛ ولی روشن نیست که آیا این امّ کلثوم فرزند علی علیه السلام بوده

است، یا ربیبه آن حضرت و یا دختری که تحت کفالت او بزرگ شده بود؟

به هر حال، با فرض پذیرش این دو روایت (3) ، در دو روایت دیگر

کتاب کافی سبب این ازدواج ذکر شده است که بررسی خواهد شد.

پنجم: تهدیدها و ضرورت ها

با صرف نظر از تأمّلاتی که پیرامون جزئیات این ماجرا ذکر شد، اگر اصل ازدواج هم پذیرفته شود، هرگز به معنای وجود رابطه نیکو میان امیرمؤمنان علی علیه السلام و خلیفه دوم نیست. روایاتی که از شیعه و سنّی نقل شده است، نشان می دهد خلیفه دوم به سبب موقعیت خود در جایگاه خلافت مسلمین از تهدید استفاده می کرد (که شرح آن خواهد آمد). و


1- کافی، ج 6، ص 115، ح 1 .
2- کافی، ج 6، ص 115، ح 2 .
3- در صورت پذیرش این ازدواج، نمی توان سال آن را هفدهم هجری دانست که امّ کلثومکودک بود و چون خلیفه دوم در سال 23 هجری از دنیا رفت، می تواند آن ازدواج حتّییک سال قبل از مرگ عمر اتفاق افتاده باشد، که سنّ امّ کلثوم حدود 13 سال بود.

ص:22

البته نیک می دانست طرف او مردی است که برای هدف مهم تر یعنی حفظ اصل اسلام و میراث نبوی صلی الله علیه و آله ، تحمّل و بردباری می نماید؛ انسانی است شریف، که به درگیری و نزاع اقدام نمی کند (1) ؛ همانگونه که

مراد و مقتدای او رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر مخالفت عمر و دوستانش با نوشتن وصیت نامه و اهانت به آن حضرت، تحمّل و بردباری به خرج داد و برای ممانعت از نزاع ودرگیری وصیت نامه مهم خود را ننوشت. (2)

به یقین ازدواج امّ کلثوم، از امامت و خلافت مهم تر نبود! امیرمؤمنان علیه السلام پس از مقاومت و مخالفت، آنگاه که سقیفه نشینان مصمّم شدند به هر قیمتی خلافت را به چنگ آورند و آن را از اهلش دور نگه دارند، به صبر و تحمّل روی آورد و حتّی برای پیشبرد اسلام از دادن مشورت به خلفای وقت دریغ نداشت.

امیرمؤمنان علیه السلام درباره کناره گیری از خلافت - پس از کشمکش ها - می فرماید: «... فسدلتُ دُونَها ثوبآ، وطویتُ عنها کَشْحآ؛ من در برابر آن پرده ای افکندم و پهلو از آنها تهی کردم (و خود را کنار کشیدم)». (3)

در این مسیر، به صبری جانکاه روی آورد؛ آنجا که می فرماید :


1- کافی است به اطراف خویش نگاه کنیم، تا بنگریم چقدر انسان های آبروخواه، نجیب ومتینی که تحت شرایطی از حقّ خویش می گذرند تا یک خانواده و یک جامعه و محیط،درگیر مسائل داخلی نشود.
2- برای آگاهی از این ماجرای غم انگیز به کتاب «حدیث دوات و قلم» از سلسله مباحث«مسائل سؤال برانگیز در تاریخ اسلام» شماره 1 مراجعه کنید.
3- نهج البلاغه، خطبه سوم (خطبه شقشقیه) ؛ الغارات، ج 2، ص 768 .

ص:23

«فصبرتُ وفی العین قذی وفی الحلق شجا أری تراثی نهبآ؛ من شکیبایی کردم در حالی که گویی چشم را خاشاک پر کرده و استخوان، راه گلویم را گرفته بود، چرا که می دیدم میراثم به غارت می رود». (1)

همچنین آن حضرت در نامه 62 نهج البلاغه، نخست از غصب ناباورانه خلافت و نادیده گرفتن وصایت رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن می گوید؛ سپس سبب همکاری با خلفا را بیان می کند. می فرماید: «فواللهِ ما کان یُلقی فی رُوعی، ولایَخطُر ببالی، أنّ العرب تُزعِجُ هذا الأمر من بعده - صلی الله علیه وآله وسلم - عن أهل بیته، ولا أنّهم مُنَحُّوه عنّی من بعده! فما راعنی إلّا انثیالُ النّاس علی فُلانٍ یُبایعونه، فأمسکتُ یدی حتّی رأیتُ راجعةَ النّاس قَد رجعت عن الإسلام، یدعون إلی مَحْق دین محمد صلی الله علیه و آله فخشیتُ إن لم أنصِر الإسلامَ وأهله أن أری فیه ثَلمآ أو هدمآ، تکون المصیبةُ به علیَّ أعظم من فَوت وِلایتکم؛ به خدا سوگند! هرگز فکر نمی کردم و به خاطرم خطور نمی کرد که عرب بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند) و مرا از آن دور سازند. تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلان بود که با او بیعت می کردند. دست بر روی دست گذاردم تا اینکه با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد صلی الله علیه و آله را نابود سازند. اینجا بود که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم


1- نهج البلاغه خطبه سوم (خطبه شقشقیه)؛ الغارات، ج 2، ص 768.

ص:24

که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بزرگتر بود».

ارتداد بسیاری از قبایل و سر برآوردن جمعی از یهود و نصارا و منافقان پس از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله را بسیاری از مورّخان ذکر کرده اند در این صورت دامن زدن امام علی علیه السلام به کشمکش و درگیری، اصل اسلام و دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در خطر عظیم تری قرار می داد.

در کتاب های معروف تاریخ آمده است: «لما تُوفّی رسول الله، ارتدّت العرب، واشرأیّتِ الیهودیّة والنصرانیّة، ونَجَم النّفاق، وصار المسلمون کالغنم المطیرة فی اللّیلة الشاتیة؛ هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وفات یافت، عرب بازگشت خود را (به جاهلیت) شروع کرد و یهود و نصارا سر برداشتند و منافقان آشکار گشتند و وارد صحنه شدند و مسلمانان همانند رمه بی چوپانی شدند که در یک شب سرد و بارانی زمستان، در بیابان گرفتار شود». (1)

علاوه بر آن، علی علیه السلام در برابر حمله به خانه اش و اهانت به زهرای مرضیه علیها السلام آن دردانه نبی صلی الله علیه و آله و سیده زنان عالم (2) صبر کرد؛ و روشن است علی علیه السلام که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله جانش را در طبق اخلاص گذارده و در دفاع از مکتب نبوی صلی الله علیه و آله همه جا حاضر بوده و گردنکشان و ملحدان و معاندان را به خاک افکنده و بارها در جنگ زخم برداشته و


1- السیرة النبویة (ابن هشام)، ج 2، ص 665 ؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 225. برای آگاهیبیشتر از ارتداد قبایل مختلف عرب پس از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله رجوع کنید به: البدایةوالنهایة، ج 6، ص 312 .
2- مصادر حمله به خانه آن حضرت گذشت.

ص:25

در یاری اسلام تلاش های طاقت فرسا و تأثیرگذاری داشته، باید پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله برای حفظ آن میراث گرانبها خون دل بخورد؛ رنج ببیند و سکوت کند؛ از حقّ خویش چشم بپوشد و همراهی نماید.

امیرمؤمنان علی علیه السلام در برابر غصب فدک نیز صبر کرد و در برابر بخل و حسادت گروهی، بردباری نمود و آن را به خدا واگذار کرد. آنجا که می فرماید: «بلی! کانت فی أیدینا فدک من کلّ ما أظلّته السماء، فشحَّت علیها نفوسُ قومٍ، وَسَخَتْ عنها نفوسُ قومٍ آخرین ونعم الحَکَم الله؛ آری، از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها «فدک» دراختیار ما بود که آن هم گروهی بر آن بخل و حسادت ورزیدند و گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها کردند (و از دست ما خارج گردید) و (در این ماجرا) بهترین داور خداست». (1)

* * *

اکنون به سراغ تهدیداتی می رویم که در ماجرای ازدواج امّ کلثوم صورت گرفت.

مطابق نقل ابن جوزی هنگامی که علی علیه السلام در پی خواستگاری از امّ کلثوم فرمود: او کودک است؛ عمر (با ناراحتی) گفت: «إنک والله ما بک ذلک، ولکن قد علمنا ما بک؛ به خدا سوگند! این که می گویی عذر نیست (و بهانه است) و ما مقصود تو را می دانیم (که با ما خوب نیستی)». (2) در


1- نهج البلاغه، نامه 45 .
2- المنتظم، ج 4، ص 238 .

ص:26

این تعبیرات، ناخوشایندی عمر از جواب ردّ علی علیه السلام آشکار است.

در المعجم الکبیر طبرانی و مجمع الزوائد هیثمی آمده است که علی علیه السلام با عقیل، عباس و حسین علیه السلام درباره درخواست خلیفه دوم مشورت کرد. آنگاه در برابر سخن عقیل فرمود: «والله ما ذاک من نصیحة،ولکن دِرّة عمرأحرجته الی ماتری؛این سخن اوازسرخیرخواهی نبود، بلکه تازیانه عمر او را به آنچه می بینی واداشته است». (1)

در منابع روایی امامیه، تهدید به صورت روشن تر بیان شده است. در روایتی که هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل می کند، آمده است : هنگامی که عمر امّ کلثوم را از علی علیه السلام خواستگاری کرد، حضرت فرمود: او کودک است (و جواب ردّ به او داد)؛ عمر، عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کرد و ماجرا را برای وی بیان کرد و آنگاه عباس را تهدید کرد: «أما والله لأُعوِّرنَّ زمزم ولا أدعُ لکم مَکْرُمةً إلّا هدمتُها، ولأُقیمنّ علیه شاهدَیْن بأنّه سَرق، ولأَقطعنَّ یمینه؛ به خدا سوگند! من چاه زمزم را (که افتخار سقایت آن با توست) پر خواهم کرد و تمامی کرامتی که برای شماست از بین خواهم برد و دو شاهد برای اتّهام سرقت بر ضدّ او اقامه می کنم و دستش را قطع خواهم کرد!».

عبّاس به محضر علی علیه السلام آمد و تهدیدات عمر را بازگو کرد و از آن حضرت خواست که امر ازدواج را به عهده او بگذارد و علی علیه السلام نیز به دست او سپرد. (2) و عباس آن را سامان داد و امّ کلثوم را به تزویج عمر


1- المعجم الکبیر، ج 3، ص 44-45 ؛ مجمع الزوائد، ج 4، ص 271 .
2- کافی، ج 5، ص 346، ح 2 .

ص:27

درآورد. (1)

فشرده همه این تهدیدات را امام صادق علیه السلام در یک جمله کوتاه و پرمعنا این گونه بیان فرمود: «إنّ ذلک فرج غُصبناه؛ این ماجرا (ازدواج عمر با امّ کلثوم) ناموسی بود که از ما غصب شد». (2)

با روحیه ای که از خلیفه دوم در ماجرای تهدید حمله به خانه حضرت زهرا علیها السلام و انجام آن نشان داریم، می توان باور کرد که در این ماجرا نیز تهدیدش را عملی سازد.

ابن ابی شیبه به سند صحیح از زید بن اسلم از پدرش اسلم نقل می کند: پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که برای ابوبکر بیعت گرفته می شد، علی علیه السلام و زبیر بر فاطمه - دختر رسول خدا - وارد می شدند و با وی درباره کارشان مشورت می کردند. این خبر به گوش عمربن خطّاب رسید. وی آمد و بر فاطمه وارد شد و گفت: «... به خدا سوگند! اگر این چند نفر همچنان به کار خویش ادامه دهند، آن محبوبیت (تو نزد ما) مانع نخواهد شد که خانه را بر آنان آتش نزنم!».

در ادامه اسلم نقل می کند که پس از بیرون رفتن عمر، فاطمه علیها السلام به آنان (علی و زبیر و ...) گفت: می دانید عمر نزد من سوگند خورده است که اگر شما (برای مشورت و ادامه مخالفت) به نزد من بیایید، خانه را بر شما آتش بزند» سپس افزود: «وایم الله لیمضینّ لما حلف علیه؛ به خدا


1- بحارالانوار، ج 42، ص 93 .
2- کافی، ج 5، ص 346، ح 1 .

ص:28

سوگند! او سوگندش را عملی خواهد کرد». (1)

این سوگند صدیّقه طاهره است که از روحیه وی خبر می دهد و معتقد است، او چنین تهدیدی را عملی خواهد کرد!

این تهدید و سوگند فاطمه علیها السلام را متّقی هندی (2) و دهلوی (3) نیز نقل

کرده اند و دهلوی سند آن را «علی شرط الشیخین» صحیح می داند. (4)

بنابراین، در اینجا نیز عمر می توانست تهدیدش را عملی کند، به ویژه آنکه او در آن زمان خلیفه رسمی بود و قدرت فراوانی داشت!

در نتیجه، اگر ازدواجی صورت گرفته باشد، امیرمؤمنان علی علیه السلام به اضطرار، به آن رضایت داد و طبیعی است که در چنین صورتی هرگز پیوند مزبور نشانه وجود مودّت و محبّت نبوده است.

* * *

خوب است بدانیم که خلیفه دوم در موارد متعدّد دیگر نسبت به دیگر مسلمانان و صحابه نیز سخت گیری هایی اعمال می داشت و آنان نیز برای صیانت از کیان دین و وارد نشدن به درگیری های داخلی تحمّل می کردند. از جمله :


1- مصنف ابن ابی شیبه، ج 8، ص 572، ح 4 .
2- کنزالعمّال، ج 5، ص 651، ح 14138 .
3- ازالة الخفاء، ج 2، ص 29 و ص 179 .
4- علی شرط الشیخین، یعنی شرائطی که بخاری و مسلم در کتاب صحیح خود برایصحّت حدیث معتبر می دانند. آیت الله جعفر سبحانی نیز در کتاب خود، افراد سند اینحدیث را برابر موازین رجالی برادران اهل سنّت بررسی کرده و به روشنی اعتبار اینحدیث را تبیین نموده است. (رجوع کنید به: یورش به خانه وحی، ص 31-33).

ص:29

مسلم در صحیح خود نقل می کند که مردی نزد عمر آمد و گفت: من جنب شدم و آب نیافتم (تکلیف من چیست؟) عمر پاسخ داد: نماز نخوان! عمّار که آنجا حاضر بود گفت: ای امیرالمؤمنین! آیا به یاد نمی آوری روزی را که من و تو در یک جنگ بودیم و آب برای غسل پیدا نکردیم، تو نماز نخواندی، امّا من خودم را در خاک غلطاندم و نماز خواندم. (پس از آنکه خدمت پیامبر رسیدیم و ماجرا را گفتیم) پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کافی است (در صورت نیافتن آب) دستانت را بر زمین بزنی و پس از آنکه آن را فوت کردی، با دو دست، صورت و (پشت) دو کف دستت را مسح کنی.

عمر (پس از شنیدن سخنان عمّار، به جای تشکّر از او که این ماجرا را یادآوری کرد) گفت: ای عمّار از خدا بترس! (و این سخن را مگو).

عمّار گفت: اگر می خواهی من این حدیث را نقل نمی کنم (... فقال عمر: إتّق الله یا عمّار. قال: إن شئت لم اُحدّث به). (1)

در این ماجرا عمّار کوتاه می آید و بر نظر خود اصرار نمی ورزد؛ در حالی که روشن است حقّ با اوست؛ زیرا علاوه بر سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله، قرآن نیز تصریح می کند که در چنین صورتی باید تیمّم کرد. (2)


1- صحیح مسلم، ج 1، ص 193، باب التیمّم.
2- «(وَإِنْ کُنتُمْ مَّرْضَی أَوْ عَلَی سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنْکُمْ مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْتَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدآ طَیِّبآ)؛ اگر بیمارید، یا مسافر، و یا یکی از شما از محلّ پستیآمده (و قضای حاجت کرده)، و یا با زنان آمیزش جنسی داشته اید، و در این حال، آب(برای وضو یا غسل) نیافتید، بر زمین پاکی تیمّم کنید». (نساء، آیه 43)

ص:30

همچنین عمر از نقل حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله ممانعت، و در این ارتباط با صحابه شدیداً برخورد می کرد، جمعی را حبس می نمود و برخی را می زد و آنان نیز تحمّل می کردند و به ستیزه جویی بر نمی خاستند. ذهبی نقل می کند که عمر سه تن از صحابه بزرگ : ابن مسعود، ابوالدرداء و ابومسعود انصاری را به سبب نقل فراوان احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله حبس کرد. (1) حاکم نیشابوری نیز نقل می کند که

وی ابن مسعود، ابوالدرداء و ابوذر را به سبب نقل حدیث، از مدینه ممنوع الخروج کرد و این حبس و ممنوعیت از خروج، تا زمان مرگ عمر ادامه یافت. (2)

ابوهریره نیز تصریح می کند که اگر زمان عمر نقل حدیث می کرد، عمر وی را با تازیانه اش می زد، خودش می گوید: «لو کنت أحدّث فی زمان عمر مثل ما اُحدّثکم لضربنی بمخفقته». (3)

* * *

به هر حال، روشن است که امیرمؤمنان علی علیه السلام و برخی دیگر از صحابه، به سبب اهمیت جایگاه خلافت واینکه خلیفه مسلمین را باید حرمت نگه داشت، در برابر سخت گیری های نادرست خلیفه صبر


1- تذکرة الحفّاظ، ج 1، ص 7.
2- مستدرک حاکم، ج 1، ص 110.
3- تذکرة الحفّاظ، ج 1، ص 7. شبیه همین جمله را ابن عبدالبر نیز نقل می کند (جامع بیانالعلم وفضله، ج 2، ص 121). موارد متعدّدی از خشونت و سخت گیری های خلیفه دوم وتحمّل مسلمانان و صحابه در تاریخ نقل شده است، که جداگانه تدوین خواهد شد.

ص:31

می کردند؛ با این هدف که جایگاه خلافت، محترم بماند؛ زیرا نزاع و درگیری به نفع منافقان و دشمنان قسم خورده اسلام تمام می شد و آسیب جدّی به کیان اسلام وارد می گردید، همان گونه که پس از قتل عثمان (که البته به سبب ستمگری عمّال عثمان در شهرهای مختلف به وجود آمد و وساطت های امام علی علیه السلام نیز به سبب تخلّف خلیفه و اطرافیانش از عمل به وعده ها نافرجام ماند) و در عصر خلافت علی علیه السلام جمعی از صحابه به مخالفت علنی و نادرست با آن حضرت برخاستند و در مسیر فزون طلبی، خون ها ریختند، که همه این موارد به نفع منافقانی چون بنی امیه تمام شد.

بنابراین، هرگز ازدواج خلیفه دوم با امّ کلثوم (در صورت صحّت) نشان از وجود مودّت میان او و علی علیه السلام نیست؛ زیرا قرآن کریم از قول لوط پیامبر علیه السلام نقل می کند که آن حضرت در برابر قوم کافر خود که به قصد مهمانانش به منزل وی هجوم آوردند، فرمود: «(هَؤُلاَءِ بَنَاتِی إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ)؛ اگر می خواهید کار صحیحی انجام دهید، این دختران من حاضرند (که با آنها ازدواج کنید)». (1)

در نتیجه، اگر ازدواجی تحت شرائط خاصّ صورت گیرد و امامی همانند امیرمؤمنان علیه السلام به سبب مصلحتی مهم به این امر رضایت دهد، نه اشکالی بر آن حضرت وارد است؛ و نه علامت مودّت و دوستی است.


1- حجر، آیه 71 .

ص:32

باید از کسانی که این بحث را طرح کرده اند سپاسگزاری نمود که با طرح این بحث بُعد دیگری از مظلومیت امیرمؤمنان علی علیه السلام را آشکار نمودند و خود در اشکال تازه ای قرار گرفتند. همان گونه که آن حضرت در پاسخ به معاویه که بر آن حضرت طعنی زد که تو کسی بودی که همچون شتر افسارزده، کشان کشان برای بیعت بردند، فرمود: «وقلت : انّی کنتُ أُقاد کما یُقاد الجملُ المخشوش حتی أُبایِع، ولعمرُ اللهِ لقد أردتَ ان تَذمَّ فمدحتَ، وأن تفضح فافتضحتَ؛ و تو گفته ای: مرا همچون شتر افسار زدند و کشیدند که بیعت کنم. به خدا سوگند! خواسته ای مرا مذمّت کنی، ناخودآگاه مدح و ثنا کرده ای؛ خواسته ای مرا رسوا سازی، ولی رسوا شده ای».

آنگاه جایگاه مظلوم را در ادامه این پاسخ ترسیم می کند که مظلومیت و تحمل کردن برای مصلحتی مهم تر ایرادی نیست، آنچه نقص و عیب است، آن است که مسلمان دچار شک و تردید در دین خود شود. لذا در ادامه نوشت: «وما علی المسلم من غَضاضةٍ فی أن یکون مظلومآ ما لم یکن شاکّآ فی دینه، ولا مرتابآ بیقینه؛ این برای یک مسلمان نقص نیست که مظلوم واقع شود، مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند». (1)

آری، اگر امام علیه السلام در این ماجرا نیز مظلوم بود و تن به این ازدواج داد، نقص و عیبی بر آن حضرت نیست، بلکه بر آنان است که


1- نهج البلاغه، نامه 28 .

ص:33

امیرمؤمنان علی علیه السلام را در چنین شرایطی قرار دادند و آن امام مظلوم بار دیگر مجبور شد برای مصلحتی مهم تر و مراقبت از نهال اسلام، از درگیری و نزاع اجتناب ورزد و این پیشنهاد را همچون جام زهری بنوشد و صبر و تحمّل نماید.

جمع بندی و نتیجه بحث

امّ کلثوم دختر امیرمؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام است. ازدواج او مورد توجه مورّخان و عالمان فریقَیْن قرار گرفت، چرا که در تاریخ آمده است او به همسری خلیفه دوم درآمد؛ این در حالی است که عالمان اهل بیت علیهم السلام معتقدند عمر بن خطّاب در دور ساختن علی علیه السلام از خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله و همچنین حمله و یورش به خانه فاطمه علیها السلام نقش محوری داشت؛ بنابراین، این پرسش مطرح شد که آیا چنین ازدواجی صورت گرفت؟ و آیا در صورت تحقّق چنین ازدواجی نمی توان نتیجه گرفت که میان علی علیه السلام و عمر رابطه حسنه ای وجود داشت؟ و آیا می تواند ضرورت و مصلحت مهم تر سبب پذیرش این ازدواج شده باشد؟

گفته شد: برخی از عالمان، وجود دختری به نام امّ کلثوم را برای حضرت فاطمه علیها السلام منکر شده اند.

برخی دیگر ازدواج را قبول ندارند.

برخی دیگر اصل عقد را پذیرفته اند، ولی زفاف را مردود می دانند.

ص:34

و جمعی آن را از روی اضطرار و ضرورت دانسته اند.

و بعضی علاوه بر پذیرش ازدواج، یک فرزند و برخی دو فرزند را برای امّ کلثوم از عمر نقل کرده اند.

ما ضمن بررسی اخباری که در این زمینه از اهل سنّت وارد شده، تأمّلاتی پیرامون آن ذکر کرده ایم که اصل ازدواج را مورد تردید قرار می دهد، و بحث سندی را در اخبار اهل سنّت مطرح ساخته و آنها را مورد تردید قرار داده ایم؛ و با فرض صحّت ماجرا، آن را نشانه محبّت میان امیرمؤمنان علی علیه السلام و خلیفه دوم ندانسته ایم؛ زیرا روشن شد که به سبب تندخویی و تهدیدات خلیفه و خویشتن داری و بردباری مولای متقیان علی علیه السلام برای مصلحتی مهم تر و برای جلوگیری از نزاع داخلی و تضعیف کیان اسلام، امیرمؤمنان علی علیه السلام به آن رضایت داد. در حقیقت داستان این ازدواج، برگ دیگری از دفتر قطور مظلومیت علی علیه السلام است.

ص:35

فهرست منابع

1. قرآن کریم

2. نهج البلاغه (با تحقیق صبحی صالح)

3. الإرشاد، شیخ مفید، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ دوم، 1414ق.

4. إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، شاه ولی الله دهلوی، چاپ لاهور، پاکستان.

5. ازدواج امّ کلثوم با عمر، آیت الله سید علی حسینی میلانی، مرکز حقایق اسلامی، قم، چاپ دوم، 1386ش.

6. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر، تحقیق علی محمد البجاوی، دارالجیل، بیروت، چاپ اوّل، 1412ق.

7. اسدالغابة فی معرفة الصحابة، عزّالدین بن الاثیر الجزری، دارالفکر، بیروت، 1409ق.

8. الاصابة فی معرفة الصحابة، احمد بن علی بن حجر عسقلانی، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1415ق.

9. اعلام النساء، علی محمد علی دخیل، دارالاسلامیة، بیروت، چاپ سوم، 1412 ق.

ص:36

10. إفحام الاعداء والخصوم، علّامه سید ناصرحسین موسوی هندی، تحقیق دکتر محمد هادی امینی، مکتبه نینوا، تهران.

11. الامامة والسیاسة، ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، تحقیق علی بشری، دارالأضواء، بیروت، چاپ اوّل، 1410ق.

12. أنساب الاشراف، احمد بن یحیی بن جابر بلاذری، تحقیق سهیل زکار، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1417ق.

13. بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، مؤسّسة الوفاء، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.

14. البدایة والنهایة، ابن کثیر دمشقی، دارالفکر، بیروت، 1407ق.

15. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطاء، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1417ق.

16. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالتراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق.

17. تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن واضح، دار صادر، بیروت.

18. تذکرة الحفّاظ ذهبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت.

19. تذکرة الخواص، سبط بن جوزی، مؤسّسة اهل البیت، بیروت، 1401ق.

20. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.

ص:37

21. جامع بیان العلم و فضله، ابن عبدالبر، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1398 ق.

22. حیاة سیّدة النساء فاطمة الزهراء، شیخ باقر شریف القَرَشی، تحقیق مهدی باقر شریف القرشی، دار الذخائر الاسلامیة، قم، چاپ اوّل، 1427ق.

23. رسائل المرتضی، سیّد مرتضی، تحقیق سید احمد حسینی، دارالقرآن الکریم، قم، 1405ق.

24. سیر اعلام النبلاء، شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تحقیق شعیب ارنؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ نهم، 1413 ق.

25. السیرة النبویة، ابن هشام حمیری، تحقیق مصطفی السقا وهمکاران، دارالمعرفة، بیروت.

26. صحیح بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری، دارالجیل، بیروت.

27. صحیح مسلم، مسلم بن حجّاج نیشابوری، دارالفکر، بیروت.

28. الطبقات الکبری، محمد بن سعد، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1410ق.

29. عقدالفرید، ابن عبد ربّه، دارالکتاب العربی، بیروت، 1406ق.

30. الغارات، ابراهیم بن هلال ثقفی، تحقیق سید جلال الدین حسینی.

31. قاموس الرجال، علامه محمدتقی شوشتری، انتشارات جامعه

ص:38

مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اوّل، 1425ق.

32. الکافی، ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، دار صعب - دارالتعارف، بیروت، چاپ چهارم، 1401ق.

33. الکامل فی التاریخ، عزّالدین علی بن ابی الکرم (معروف به ابن اثیر)، دار صادر، بیروت، 1385ق.

34. کنزالعمّال، متقی هندی، مؤسّسة الرسالة، بیروت، 1409ق.

35. المبسوط، شمس الدین ابوبکر سرخسی، دارالمعرفة، بیروت، 1406ق.

36. مجمع الزوائد، علی بن ابی بکر هیثمی، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1408ق.

37. المجموع، محیی الدین نووی، دارالفکر، بیروت.

38. المسائل السرویة، شیخ مفید، دارالمفید، بیروت، چاپ دوم، 1414ق.

39. المسائل العکبریة، شیخ مفید، تحقیق علی اکبر الهی خراسانی، دارالمفید، بیروت، چاپ دوم، 1414 ق.

40. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی.

41. مسند احمد، احمد بن حنبل، دار صادر، بیروت.

42. المصنف، ابن ابی شیبه کوفی، تحقیق سعید اللحام، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1409ق.

ص:39

43. المعجم الکبیر، الطبرانی، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1404ق.

44. المغنی، عبدالله بن قدامه، دارالکتاب العربی، بیروت.

45. مغنی المحتاج، محمد بن احمد شربینی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1377ق.

46. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، مطبعة الحیدریة، نجف اشرف، 1376ق.

47. المنتظم فی تاریخ الامم والملوک، عبدالرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1412ق.

48. یورش به خانه وحی، آیت الله جعفر سبحانی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1383ش.

49. www.valiasr.com

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109